هرگز نگرد نیست سزاوار مرد نیست

ساخت وبلاگ
این روزها حال کسی خوب نیست . این روزها همه برای هم شدیم آدمهایی نا آشنا که فقط دنیال کار و پولیم . با هم غریبه هستیم .. آنقدر که من آلاله را نمی شناسم . آنقدر که خواهرم کسی که فکر می کردم همه وجودمه .. وسایلش را از من قایم می کنه .. من هم دارم همین کار را می کنم ولی بابت این رفتار از خودم ناامیدم .آلاله دلم می خواد تو راهت موفق باشی ... دلم می خواد بفهمی داری چی کار می کنی .. اسب نباشی .. فقط رو به جلو . آدمها با آدمهای کنارشون شادن هرگز نگرد نیست سزاوار مرد نیست ...ادامه مطلب
ما را در سایت هرگز نگرد نیست سزاوار مرد نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatigue1980 بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 12:30

امروز آخرین روز پاییزه .. شب یلدا در انظتار ماست اما با این اوضاع کشور و اندوهی که خیلی از خانواده ها را در برگرفته .. شب تاریک خیلی بلند تر از اونی هست که امشب هست .. من فکر می کنم این روزها دارم در دو دنیا زندگی می کنم .. یکی دنیایی واقعی که داره اتفاقات می افته .. رفتار بابا با مامان .. کارهای آلاله .. بزرکتر شدن باران ..زندگی مامان .. آزاده .. رفتارهاش با علی .. خودم و سلامت و زندگی که پیش روی ماست .. ناداستان می خوانم ذهنم هزار جا هست . تو زندگی موازی .. من و سلامت داریم با هم زندگی می کنیم .. خانواده خیلی شادترن.. آلاله تصمیمات درست تری گرفته .. بابا با مامان مهربان تره و قدرش را می دانه .. باران هر روز کنار ماست و از اینکه داریم رشدش را می بینیم حال خوشی داریم .. آزاده و علی دارن تلاش می کنن زندگی بهتری داشته باشن .. با خانواده مامان رابطه نزدیکتری داریم . وقتی نادساتان می خوانم حالم خوبه .. یاد یلدای پارسال که رفتیم و مامان را برداشتیم و بعد از دو هفته آمدیم خانه .. باران خیلی کوچولو بود .. هندونه نمکی بود .. آن شب هم آلاله با من حرف نمی زد .. آلاله خیلی روزها با من حرف نمی زنه .. من را نمی بینه . بابا دیشب آمد و گفت حال آلاله را بپرس .. پشت آلاله باش .. من از روز خواستگاری آلاله ببعد نفهمیدم چرا آلاله باز منو ندید .. ولی رباطه مون خیلی کم شد .. بعد دعوای محمد آمد کاجو و ما هم یکبار رفتیم شهریاز ولی دیگه با هم حرف نزدیم . ما از هم خیلی دوریم .. و نیم دانم چرا بابا از من انتظار داره من پست آلاله باشم .. ته دلم فکر میک نم یک روزی آلاله می فهمه من چقدر دوستش داشتم .. ولی اون حتی تولد من را تبریک نگفت یعنی در این حد از من بدش میاد .. بابا می گه آلاله تا عید عقد می کنه و هرگز نگرد نیست سزاوار مرد نیست ...ادامه مطلب
ما را در سایت هرگز نگرد نیست سزاوار مرد نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatigue1980 بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 12:30

بعد از یک روز برفی .. آمدم دفتر .. در دی ماه بعد از 100 روز مبارزه مردم و اعتراضات ... دارم همه کار میکنم به جز کار شرکت .. حوصله ندارم . با پاکی حرف میزنم . با نسیم .. با کدخدا .. اصلا نمی دانم چرا اینقدر سرگشته شدم .. استوری های آلاله را می بینم و یک حس عقب افتادگی به من میده .. نکنه من دارم بازی می کنم .. عمرم داره هدر می ره و برای خودم هدف ندارم .. کار معماری نمی کنم .. کار تولید آرفو هم نمی دانم . نوشتن را گذاشتم کنار .. قبلنا چقدر با انگیزه تر بودم .. بورس می خوندم .. می خواستم برم فارکس ... سفر برم .. دلم خواست برم هند ترکیه .. باورم نمیشه تو مملکتم هر روز اینقدر گرانی هست و من نمی تونم یک شلوار جینی که دوست دارم داشته باشم .. رابطه م با فواد درسته ؟ تو صخره چرا اینقدر لق می زنم .. چرا اینقدر از خودم ناامیدم .. باران سرما خورده .. بهتر نشده حوصله نداره .. من چرا اینقدر دلم براش تنگ میشه وابستگی زیاد خوب نیست یادته آلاله را هم دوست داشتی .. دوست داشتن زیادی هم خوب نیست .. باید نرمال بود . هرگز نگرد نیست سزاوار مرد نیست ...ادامه مطلب
ما را در سایت هرگز نگرد نیست سزاوار مرد نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatigue1980 بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 12:30